» دست بچتو بگیر
دست بچتو بگیر - تربیت دینی
بی شک، دین برای تربیت بشر آمده و برای آن مبانی، اصول، روشها و تکنیکهایی طراحی کرده است. کتابهای آسمانی و انبیاء و اولیای الهی، برای تربیت بشر با ارائه ی جهان بینی و بیان اخلاق و تشریح آداب و والزام به انجام آنها، دین را توصیف کرده اند. تربیت دینی زاییده ی این مجموعه ی منسجم است وتربیت یافته ی این مکتب، باید تصویری روشن وبینشی شفاف نسبت به خدا وخودش وهستی داشته باشد. همچنین بایدخوبی هاو بدها به اوعرضه شود و چگونگی کسب فضایل و دوری از رذایل را بیاموزد و آداب آیینهای دینی، به خصوص واجبات و محرمات را فراگیرد و به واجبات عمل و از محارم دوری کند. بیان این موضوعات، به صورت همه جانبه وعمیق و تدریجی، همراه با باور و عواطف، درگذر زمان باعث شکل گیری شخصیت دینی مخاطب میشود که با بروز باورهای دینی و خُلقها و رفتارهای دینی نمود مییابد.
در مسیر تربیت دو رویکرد پیش روی ماست:
۱. بهره گیری از عوامل بیرونی و مادی و توجه به آموزش دینی؛
۲. بهره گیری از عوامل درونی و روشهای فرا مادی و توجه به انگیزشهای دینی.
در رویکرد اول برای تربیت و تغییر رفتار، بیشترین تکیه بر عوامل بیرونی، همچون آموزش، تذکر، کنترل، نظارت، زور، شرطی سازی، ایجاد عادت و عوامل مادی، همچون تشویق و تنبیه شده است.
به نظر میرسد دین، بیشتر بر رویکرد دوم دارد، یعنی بهره گیری از عوامل درونی و روشهای فرامادی و توجه به انگیزشهای دینی تکیه میکند. بیشترین تکیه ی دین بر بهره وری از عوامل درونی و روشهای فرامادی و توجه به انگیزشهای دینی است.برای شکل گیری و تغییر در حیطه ی رفتاری، تکیه بر دو حیطه لازم است:
۱. حیطۀ شناختی؛
۲. حیطۀ احساسات؛
یعنی اگر به دنبال رفتار پاکیم، باید ابتدا روش، گرایش، بینش و نگرش را درست کنیم. عوامل درونی، یعنی کارکردن روی بینش و احساسات مخاطب. عوامل درونی، یعنی اگر احساسات و عواطف ناپاک شد، رفتار ما نیز پاک نخواهد ماند. عوامل درونی عبارت اند از:
تقویت ایمان؛ تحول درونی؛
انقلاب روحی؛ شکوفایی عقل؛
بیداری فطرت؛ بیداری وجدان؛
بیداری الهامها و اشراقهای درونی؛
خودکنترلی و خودکشیکی؛
ایجاد ملکههای اخلاقی و تقوا.
رفتارهای دینی ما نشأت گرفته از ایمان و عقیده و ارادۀ ماست. که شاید به طور دقیق برنامه ای برای تقویت آن نداشته ایم. با نگاهی به دستورهای قرآنی متوجه میشویم که پشتوانه ی بسیاری از آنها دعوت به عقلانیت و وجدان و الهامهای درونی است. اگر قرآن انسان را به پرستش کردن امر میکند، پیش از آن به تفکرکردن دستور میدهد، اگر انسان را از غیبت کردن نهی میکند، پیش از آن او را در جایگاه شخص غیبت شده قرار میدهد تا وجدان انسان را بیدار کند. بنابراین، انسانی که در تربیتش بر عوامل درونی اش تکیه شود، همچون چاه و چشمه ی جوشانی است که نیازی به ریختن آب درون آن نیست. تربیت عقلانی و توجه به اندیشیدن، نخستین موضوعی است که شهیدمطهری (رحمة الله علیه) در کتاب تعلیم و تربیت در اسلام به آن پرداخته است. در آموزههای دینی به پاک نگهداشتن احساسات و عواطف نیز بسیار توصیه شده است.مشکل امروز والدین با فرزندان، باور و ایمان نداشتن فرزندان و نهادینه نشدن باورها در درون آن هاست. مشکل امروز والدین با فرزندان، مسئله ی تکلیف پذیری و مثلاً نمازخواندن یا نخواندن آنها نیست؛ بلکه مشکل اصلی، باور و ایمان نداشتن فرزندان به واجب بودن تکلیفی همچون نماز و نهادینه نشدن آن در درون آن هاست. مسیر تربیت دینی با تکیه بر عوامل درونی، بیشتر به دنبال نهادینه کردن رفتارهای دینی است. آنچه برای والدین اهمیت دارد، باورمندکردن فرزندان است، نه تنها تظاهر به آداب و آیینهای دینی.
استاد عبدالعظیم کریمی معتقد است:
منشأ تربیت دینی فرایندی خودانگیخته دارد و ایمان راستین را نمی توان به صورت «تحکمی » و «ساختگی » پدید آورد؛ بلکه باید زمینه ای فراهم کرد که فرد بتواند آن را از درون احساس کند و نه اینکه از بیرون اقتباس نماید.
دین یابی فرایندی درونی و فاعلی و شخصی است و دین دهی فرایندی بیرونی و اقتباسی است.
دین یابی، یک فرایند درونی، فاعلی و شخصی است؛ حال آنکه «دین دهی » یک امر بیرونی و اقتباسی است. اگر بتوانیم شیوه ی «اکتشافی » را در تربیت دینی جایگزین شیوه ی «اکتسابی » کنیم، بسیاری از آفات تربیت دینی برطرف خواهد شد و حس مذهبی
مبتنی بر ایمان درونی که سرشار از زایندگی و معنایابی و لذت پایان ناپذیر است، ایجاد میگردد. از این رو مهم است که در تربیت دینی به این رویکرد توجه جدی شود. والدین باید بدانند، تربیت فرایندی است منظم و زمان بر و مستمر.
نمی توان و نباید انتظار داشت که یک شبه همه چیز در مجرای صحیح قرارگیرد. والدین باید در القای آموزه ها، ترتیب و اهم و مهم را رعایت کنند.
اصول مهم تربیتی
سه اصل مهم در تربیت دینی عبارت است از:
۱. زمینه سازی:
تربیت، یعنی زمینه سازی برای تغییر رفتار؛ بنابراین والدین و مربیان فقط زمینه سازند و وظیفه ی اصلی آنان زمینه سازی و رعایت اصول و تحقق شرایط است. با وجود تمام این زمینه سازیها و... شاید شخص تربیت شود و البته شاید هم نه؛ چرا که تربیت شدن، کاری اختیاری است، نه اجباری و مکانیکی و تا شخص، خود برانگیخته نشود و اراده نکند، تربیت محقق نمی شود. یکی از تفاوتهای تربیت دینی با دیگر روشهای تربیتی، شنیده ایم که شکل گیری شخصیت افراد تحت تأثیر دو عامل اساسی است:، عامل وراثت و عامل محیط. در تربیت دینی اراده تنها عامل و وراثت و محیط زمینههای شکل گیری شخصیت افراد هستند. اما در تربیت دینی، گویی یک عامل وجود دارد و آن اراده ی شخصی است. وراثت و عوامل محیطی نیز عامل نیستند؛ بلکه زمینه ی شک گیری اند. عامل اصلی که میتواند بر زمینهها غالب شود، اراده ی شخصی است. آنچه ما به عنوان عامل تربیت لحاظ میکنیم، جنبه ی زمینه سازی دارد. البته به طور طبیعی اگر زمینهها خوب چیده شود، اُمیدِ رشد و ثمر دهی بیشتر خواهد شد. آزادی و اختیار از ویژگیهای انسان و لازمه ی کرامت اوست. همچنین جلوه ای الهی است که خداوند انسان را بدان گرامی داشته است. اگر انسان مانند جمادات و نباتات و چهار پایان، مجبور و بی اختیار بود، از چنین کرامتی بهره مند نبود. قرآن کریم با اشاره به آفرینش انسان، نخستین ویژگی انسان را قدرت تعقل و تشخیص و آزادی در انتخاب دانسته است:
(إِنَّا هَدَیناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکراً وَ إِمَّا کفُورا) ؛ (ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر و پذیرا باشد و خواه ناسپاس. )
تربیت دینی راه خیر و شر و سعادت و شقاوت را مینمایاند و به انسان حق انتخاب میدهد. نقش پیامبران نیز هدایتگری است و قرآن کتاب تذکر است: (إِنَّ هذِهِ تَذْکرَةٌ فَمَنْ شاءَ اتَّخَذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلاً) ؛ (این آیات پندنامه ای است تا هر که خواهد راهی به سوی پروردگار خود پیش گیرد. )
خلاصه اینکه در منطق دین، «بودن» انسان در اختیار وی نیست؛ اما «شدن» او در اختیار اوست. اسلام انسان را موجودی انتخابگر میداند که خود باید در ساختن سرنوشت خویش بکوشد.
۲. انگیزه دهی :
باور و یقین، با انگیزش دینی حاصل میشود، نه با آموزش. دین از ما آموزش صرف نمی خواهد، بلکه باور و یقین و میخواهد. باور و یقین، با انگیزش دینی حاصل میشود، نه با آموزش. انگیزش، یعنی آموزش همراه با باور و حس و حالت، یعنی بهره گیری از آموزشهای غیررسمی و غیرمستقیم. بنابراین، جنس این واژهها با آموزش و داده، و دیتا همخوانی ندارد.
(یک خاطره)
فردی که برای تحلیل شخصیت به مرکز مشاوره آمده بود، میگفت: «من نمی توانم مال حرام بخورم و یقین دارم که مال حرام همچون آتش است. » با واکاویهای صورت گرفته معلوم شد که شخصیت دینی او در سن هفت سالگی شکل گرفته است. او میگفت:
پسر بچه ای هفت ساله بودم که در راه برگشت از نانوایی، کیف پر از پولی را در کوچه پیدا کردم. آن را برداشتم و زیر نانها گذاشتم و فوراً به سوی خانه دویدم. مادرم توی حیاط، مشغول شست و شوی لباسها بود. نانها را در سالن خانه انداختم و داد زدم: « مامان! مامان! کیف پول، کیف پول پیدا کردم. » یادم نمی رود که مادرم همان لحظه با دست کفی به صورت خود زد و بلند بلند داد زد: «آتیش! آتیش! » و درحالی که میگفت فوراً آتیش را از خانه بیرون ببر، به طرفم میدوید.
اوّل خیال کردم که پشت سرم آتش گرفته ؛ ولی بعد فهمیدم که منظورش همان کیف پول است. تصور کنید، اگر این مادر در جواب فرزندش که گفته بود: «مادر، کیف پول پیدا کردم»، اوّل دستش را میشست و بعد شروع به نصیحت میکرد، آیا ایمان و اعتقادی این چنینی برای این پسر بچه حاصل میشد؟
به این روش که آموزش همراه با باور و حس و حالت است، «روش انگیزشی» میگویند.
این روش باورساز و ایمان ساز است و ضروری است که در تربیت دینی از این روش بیشتر بهره بگیریم. بچهها در مسیر تربیت، بیش از گفتار، رفتار ما را میبینند و بیشتر از حرفهای ما تحت تأثیر کردار ما قرار میگیرند. رفتار ما ممکن است زندگی دیگران را دگرگون کند؛، پس در مقابل رفتار و گفتارمان مسئولیم و از همین رو است که در روایات ما بیشتر به رفتار عملی به منظور دعوت و جذب
سفارش شده است. بنابراین، والدین باید ایمان و باور را با رفتار و منش خود در صحنههای غیررسمی و غیرآموزشی به بچهها انتقال دهند. رفتار ما در شخصیتمان ریشه دارد و شخصیت ما تحت تأثیر ادراکها و احساسهای ماست. تربیت، یعنی زمینه سازی برای تغییر رفتار. برای تغییر و جهت دهی باید بر ادراک و احساس شخص تأثیر گذاشت.
بخش مهمی از تربیت دینی، پاک نگهداشتن احساسات است. والدین باید بدانند که در فضای تربیت دینی، بر احساسات و پاک نگهداشتن آن بسیار سفارش شده است.
میل ، زمینه ی گرایش و در مراحل بعد، عامل شکل گیری روش و منش برآمده از آن میل است. در بدو خلقت، خدای تبارک و تعالیٰ انسان را بنابر فطرت الهی آفریده است؛ تربیت بر مبنای فطرت، یعنی احساس خوب نسبت به خوبیها ایجاد کردند و بدی و زشتیها را نشان دادن تا میل و گرایش به بدیها کم شود.
امام باقر علیه السلام در توصیف دین فرمودند: «آیا دین چیزی غیر از دوست داشتن است؟ »
به طور طبیعی شما چیزی را که دوست بدارید به آن میل پیدا میکنید؛ بنابراین میل زمینه ی گرایش و در مراحل بعد، عامل شکل گیری روش و منش برآمده از آن میل است. چرا در دین مبین اسلام این همه به محبت اهل بیت علیهم السلام سفارش شده است؟! روشن است، کسی که اهل بیت علیهم السلام را دوست بدارد، عشق و شیفتگی اش به این بزرگواران باعث میشود، گرایشش به ایشان و پیروی اش از روش و منش آنان بیشتر شود.
۳. باورآفرینی:
اصول تربیتی، از جهان بینی و مبانی فکری و اعتقادی سرچشمه میگیرد و ریشۀ مذهبی و یا علمی دارد و ایمان به مبدأ، معاد، هدف داری حیات، و فطرت الهی و کرامت انسان زیربنای تربیت اسلامی است. بنابراین، اصول تربیتی خطِّ مشی تعلیم و تربیت را مشخص میکند.
در قرآن کریم شرافت و کرامت انسان را به راحتی میتوان از ماجرای خلقت حضرت آدم علیه السلام و فرمان خدا به سجده ی ملائکه در مقابل آدم علیه السلام و اعطای مقام جانشینی خدا بر زمین به انسان دریافت. انسانی که این چنین از سوی خالق احترام و تکریم شده است، در مسیر تربیت نیز باید همواره کرامتش حفظ شود و از تعیین هر گونه هدف و روشی که منافی با این کرامت است، اجتناب شود.یکی از نشانههای کرامت و عظمت شأن انسان در تربیت اسلامی این است که خداوند از روح خویش در وجود وی دمیده و به همین دلیل وی را شایسته ی سجده ی فرشتگان بر او دانسته است.
از جمله دیگر نشانههای کرامت و عظمت شأن انسان، رسیدن به مقام جانشینی خداوند در روی زمین است.
در سوره ی مبارکه ی بقره میخوانیم:
(وَ إِذْ قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً... ) ؛ (به یاد آر آنگاه که پروردگار فرشتگان را فرمود: «من در زمین خلیفه خواهم گماشت. »)
در تدوین هدفهای واسطه ای تربیت، کرامت و شرافت انسانی باید رعایت شود و هیچ هدف یا نقطه ای را نمی توان تعیین کرد که با کرامت و شأن انسان که اشرف آفریدهها و جانشین خداوند در زمین است، منافی باشد.کرامت احساسی درونی است که القای آن به کودکان دو ثمره دارد: یکی شوق به نیکی و خوبیها و دیگری انزجار از بدی ها.
راه های اعطای روحیه ی کرامت :
۱. شناخت بزرگان دین؛
شنیدن حکایت و یا بیان فضیلتهای اهل بیت علیهم السلام باعث زیاد شدن ارادت و میل ما به ایشان میشود. با توجه به اینکه ایشان الگوهای رفتاری ما هستند و به طبع ما نیز کمال طلب آفریده شده ایم و علاقه ی به ایشان نیز جزء سرشت ماست، شناخت ایشان باعث گرایش به این بزرگواران و زمینه ساز نزدیک شدن به روش و رفتار سراسر کریمانه ی ایشان خواهد شد.
۲. فهم دهی؛
فهم به معنای شناخت شفاف و محسوس است.والدین و مربیان باید با ابزار حسی و احساسی و زبان کودکانه ای که در اختیار دارند، برای بچهها فهم دینی ایجاد کنند.
یکی از ابزارهای مهم کرامت بخشی، فهم حسی احساسی از طریق داستان است. قصه گویی مهم ترین و در دسترس ترین ابزار آموزش غیرمستقیم کودکان است.
۳. محبت ورزی ؛
محبت ورزی و برخورد عاطفی به ایجاد احساس کرامت نفس در کودکان کمک میکند.کسانی که در کانون پر مهر و عاطفه ی خانواده از محبّت سیراب شده اند و در این زمینه کمبودی احساس نمی کنند، کمتر در معرض آسیبهای اجتماعی قرار میگیرند.
۴. اعتبار بخشی و شخصیت دهی ؛
نیاز به تشخّص و معرفی خود به واسطه ی شاخصه ای ارزشمند، نیازی طبیعی و لازم است که باید در مسیری طبیعی برآورده شود. یکی از راههای کسب احساس ارزشمندی، توانمندکردن بچهها برای ابراز وجود به واسطه ی هُنر است، مانند. سفره آرایی، درست کردن دِسر، حفظ شعر، خواندن مقاله یا اجرای نقش در تئاتری در حضور افراد. همچنین، کاپیتان تیم ورزشی شدن در مدرسه، عضو تشکّل و انجمنهای اجتماعی بودن و...، نیز احساس ارزشمندبودن را به بچهها میدهد.
برای تربیت دینی و آموزش اصول و عقاید دین، بیش از هر چیز نیازمند زندگی عملی دینی هستیم. آنچه بیش از هر چیز بر فکر و باور یک کودک اثرگذار است نحوه ی برخورد ما در زندگی، و عملکرد ما در برابر مشکلات ، سختیها و ارتباط ما با خانواده و جامعه می باشد. پیش از آنکه بخواهیم فرزندی مقید و سلامت تربیت کنیم خودمان باید افرادی مقید و دین دار باشیم و جلوه های باورهای دینی در زندگی ما جریان داشته باشد.
منبع :
کتاب دست بچتو بگیر
محمد بیرانوند